خدا کند که ببینم رسیدنت را من

سفیهی طلا رابا مس عوض کرد
دلیلش را پرسیدند ، در جواب پاسخ داد
چون رنگش سرختر بود
خدا کمکمان کن رنگ و لعابهای دنیا فریبمان ندهد
که مبادا طلای عقبی را به مس دنیا بفروشیم

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

پیرمرد تنها

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ

خسته بود خسته بد وتنها،تنها بود و دل شکسته گرسنه بود

خیلی وقت بود چیزی نخورده بود.گرسنگی امانش را بریده بود.

مردم یکی یکی از کنارش رد میشدند،رد میشدند و رد میشدند

کنار یک مغازه ایستاد،یک بسته نان برداشت و با ولع شروع به خوردن کرد.

صاحب مغازه که مرد جوانی بود با تندی بیرون آمد و شروع کرد به فحش دادن

مردم جمع شدند هر کس چیزی میگفت،خجالت نمیکشه.....روز روشن و دزدی....

خجالت میکشید،میشکست و خورد میشد

مردی با صدای بلند گفت،شماها خجالت نمیکشید حق این پیر مرد را شماها خورده اید،اگر شما خمس و زکات مالتان را داده بودید الان این مرد مجبور نبود از شدت فقر و گرسنگی دزدی کند....

ساکت شدند و زمزمه کنان متفرق شدند

حضرت محمد صلی  الله علیه وآله وسلم میفرمایند؛من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 7، ص 105 ، ح 7762

هر وقت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم لباس جدیدى مى‏ پوشیدند، خداوند را سپاس مى‏ گفتند و سپس بینوایى را مى ‏خواستند و لباس قدیمشان را به او مى‏ دادند و مى ‏فرمودند: مسلمانى که فقط براى رضایت خداوند عز و جل، لباس کهنه خود را به مسلمان فقیرى بدهد، تا هنگامى که لباس به تن آن فقیر است، در پناه و خیر و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بمیرد.مکارم الاخلاق ص 36

  • سلمان محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی